شهید ابراهیم صادقی

شهید ابراهیم صادقی
نام پدر : رحیم
تاریخ تولد : 1341/09/25
محل تولد : زرین شهر
تاریخ شهادت:1364/11/24
سن :23 سال
محل شهادت: فاو
وضعیت تاهل: متاهل
عملیات:عملیات: والفجر 8
نحوه شهادت: اصابت ترکش
شغل: پاسدار
رده اعزام کننده :سپاه
یگان خدمتی: تیپ قمر بنی هاشم (ع)
آخرین مسئولیت شهید: فرمانده گروهان مالک اشتر گردان حضرت رسول
محل خاکسپاری : زرین شهر
بسم الله الرحمن الرحیم
یا ایها الذین ؟ لعلکم علی تجاره بنجکم من عذاب الیم.
اشهد ان لا اله الا الله . وحده لا شریک له واشهد ان محمد
رسول اله وعلی ولی الله .
شهادت می دهم که خدا وخالق جهان هستی یک است ومحمد بنده
وفرستاده اوست وعلی ویازده فرزند او حجت خدا برخلقتند وسلام بر مهدی زهرا.
وسلام بر شما عزیزان ونور چشمان بنده از آمادگی وبا توجه به
شناختی که نسبت به این راه داشتم پا به عرصه نهادم وپس ازمدتها موفق به زیارتش
نائل گشته وهمه اش از الطاف بی دریغ خداوند باریتعالی بوده ولی هیچ گونه مسئله
اعجابی صورت نگرفته بلکه یک وظیفه فقط وفقط دنبالش شد باهدایت خودش ای خدای وای عزیز
وای معشوق عاشقان ای کاش تر ا بیشتر از آن زمانی که بودم می شناختم ولی کاش زودتر
این پرده حجاب از مقابل دیدگانم کنار می رفت که جمال زییا وسیمای دیدنت را مشاهده
می نمودم ولی کاش زودتر عشق ترا درمی یافتم وآزاد درآغوش می کشیدم خدایا این من
بودم که ان همه سرپیچی وخلاف آن چیزی فرمودی عمل نمودم اما قسم به عظمتتت اگر حقیقت
را می دانستم آن همه گناه نمی کردم مولا جان خدایا این وصیت که من می نویسم با
هزاران هزار امید می نویسم می دانم که اگر عملم بهتر از اینها بود زودتر از اینها
به وصل رویت نائل می گشتم.
خدایا شیطانهای نفسم مرا پیرم کرد خدایا بارالها آن کیست که
ترا درک کند وخلاف آنچه که فرمودی عمل کند بارالها می دانم که با آنهمه شور واشتیاقی
که بار سفر بسته ام روزی در پیشگاه باریتعالیت ار حجابت ؟ می افکنم اما محبوبم ای
عزیز دلهای با عزت تو خود میدانی آنچه که هست قبل از وقوع قلم عفو کشی جان که
مشغول نوشتن هستم با دلی آکنده از عشق ولای اوست ودر حصار اندوه وغم و چشمی پر از
امید وانتظار به سرکویش خیره ام تا قاصدی دررسد الحمدله الذی هذه الهذاء ما کنا
لنهتدی لو لا ان هذه انا لله ستایش انکس که ما را به این راه هدایت فرمود واگر هدایت
نمی فرمود ما به چه منجلابی غرق می شدیم این از عنایات پروردگار بود که شامل حال
ملت فرمود وملت مظلوم را از زیر چنگال لاش
خوران دوران که سالهای متمادی بود به اسارت آنها درآمده بودند اما با توجه به
خداوند ونقشه های کارساز امام امت روح خدا جرقه ای ایجاد شد که تمام هستی شهان را
برهم زد واین همان وعده ای است که خود خداون وعده فرموده بود اما وظیفه ما در قبال
آن چیست با توجبه به تاریخ اسلام ودرس گرفتن از آن همه ضعفهای که ملتها در قبال
اسلام داشته اند می توان وظیفه خود را تعیین کرد در دوران رسول ودوره های پس از آن
یعنی در دوران حیات مبارک امیرالمومنین می بینم که مردم چگونه از زیر بار سنگین
جنگ شانه خالی کرده اند واگر خلافت ائمه معصومین را یکی پس از دیگری بررسی کنیم می
بینیم که مردم چگونه از جبهه وجنگ عقب می کشیدند واما شما یک ملتی نیستید که امام
خود را تنها بگذارید پس از چند سال که از انقلاب جنگ می گذرد با عملتان تمام
ابرقدرتهای شرق وغرب را به تعجب وحیرت واداشته اند دشمن سرمایه گذاری کرده ومی گوید
که ملت ایران از انقلاب وجنگ خسته شده
وآنرا رها می کند اما شما از انقلاب وجنگ خسته شده وآنرا رها می کند اما شما نه
تنها شعار بلکه در عمل ثابت کردید ودرحقیقت
عمل شما جواب دندان شکنی بود برای آنها که این طور فکر می کنند مردم …!
گول شیاطین را نخورید که آنها دید مادی دارند وهرچه می گویند
بر حسب مادیگری ودنیا طلبی است وآنها چه می دانند که حسین کیست وبعضی چه حالی می
شوند که اگر اسم حسین ومصیبتی از مصیبتهای آن حضرت را برای شما بخوانند وبا تمام
قلبتان لبریز از عشق بی نهایت آقاست وشما خدا دارید وتوکلتان بر خداست اما آنها به
یک مشت آهن پاره وتوی سرخودشان می کوبند آنها خود را ابرقدرت می دانند ودر صورتیکه
شما ابرقدرتید وهمه ما که فرزند شمائیم به وجودتان افتخار می کنیم زیرا اگر دشمن
به ما زخم زبان زد جوابی داریم که به آنها بدهیم محبت یک یک شما در قلب تک تک
رزمنده ها جای دارد درگوشه وکنار از زبان این عزیزان شنیده می شود که ما شرمنده این
ملتیم ای مردم همانطور که به یگانگی ووحدانیت خدا شهادت می دهید در تمام امور موحد
باشید واز امام جدا نشوید آن چیزی که در قلب شماست بیشتر ار آن در قلب ماست وآن همه
انشاء اله به زودی نه چندان دور فتح خواهد شد در نمازهای دشمن شکن جمعه ومراسم
باشکوه دعای کمیل شرکت کنید ودر حق الناس اگر درجبهه یا هرجای دیگر ازحق وحقوق شما
زائل کردم مرا حلال کنید.
ابراهیم صادقی
خواهر شهید:
ابراهیم ما را به خانه خود دعوت کرد و در این مهمانی به ما گفت که این آخرین باری است که آمدهام و شهادتم نزدیک است هرگز در عزای من سیاه نپوشید و بدانید من از این امر بسیار خرسندم.
از شما میخواهم زینب وار رفتار کنید و آبروی اسلام را حفظ کنید.
او همچنین خبر سقط فرزندش را به همسر خود داد و به او گفته بود که در روز سوم ختم من در مراسم حضور نداریی و دقیقا همین طور شد.