شهید ابوالقاسم معینی

شهید ابوالقاسم معینی
نام پدر : عبدالرحمن
تاریخ تولد : 1338/07/11
محل تولد : زرین شهر
تاریخ شهادت: 1365/10/26
سن: 27
محل شهادت: اروند رود
وضعیت تاهل: متاهل
عملیات: کربلای4
نحوه شهادت: اثابت گلوله
شغل: کارمند
رده اعزام کننده :بسیج
یگان خدمتی: تیپ قمر بنی هاشم (ع)
آخرین مسئولیت شهید: فرمانده گردان حضرت رسول(ص)
محل خاکسپاری :زرین شهر
شهید ابوالقاسم معینی در سال ۱۳۳۸ در زرین شهر در خانوادهای متدین، زحمتکش، رنج کشیده و معتقد به مبارزات انقلابی امام خمینی به دنیا آمد. ایشان پسر سوم خانواده بود از نظر درسی ممتاز و از نظر رفتار متین و مهربان و شایسته بود. سرگرمی او فوتبال و خوشنویسی بود و ساعات بیکاری خود را با ورزش و هنر پر می کرد تا بتواند از گناهانی که جوانان آن دوره را به خود مشغول می نمود دوری نماید. ۱ سال قبل از پیروزی انقلاب به خاطر پخش اعلامیههای سخنرانی امام خمینی و یارانش مورد تعقیب ساواک قرار گرفت و مدت های طولانی در باغ های زرین شهر مخفيانه زندگی میکرد.
بعد از پیروزی انقلاب عضو بسیج شد و همراه با فعالیت های انقلابی اش، به ورزش فوتبال و هنر خوشنویسی نیز توجه بسیار می نمود. با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران این شهید بزرگوار ابتدا به صورت سرباز داوطلب در جبهه حضور پیدا می کند و سپس به عنوان فرمانده گردان حضرت رسول در تیپ قمر بنی هاشم به انقلاب اسلامی خدمت کرد در این دوران نیز توجه به ورزش و هنر را هرگز فراموش نکرد. سرانجام خورشید وجودش در تاریخ ۲۶ دی ماه ۱۳۶۵ پس از تحمل دردهای ناشی از مجروحیت از ناحیه سر، در بیمارستان آیت الله کاشانی اصفهان به شهادت رسید. شهید عزیز در عملیات کربلای ۴ در جزیره ام القصر از ناحیه سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به مدت دو ماه تمام بدنشان فلج شد و بعد از دو ماه جانبازی به شهادت نائل گردید. بدن مطهرش در گلستان شهدای زرین شهر به خاک سپرده شد.
شادی روح شهید صلوات
ای امت حزب الله؛ اکنون که کشتی انقلاب اسلامی دستخوش طوفان سهمگین مخالفین قرار گرفته و به سوی ساحل نجات به رهبری امام عظیم الشأن به پیش می تازد، بدانیم که امروز اختلاف تهمت به هر عنوان به منزله ایجاد شکاف در کشتی انقلاب است، و به طور مسلم اگر کشتی دچار شکاف گردد و هر لحظه احتمال غرق شدن آن در اقیانوس متلاطم جنایت ابرقدرتان میرود. و آنگاه است که کنترل سفینه طوفان زده از دست ناخدای کشتی خارج گشته و خدای نخواسته جنایتکاران به هدف خود می رسند و به اختصار غایت اختلاف فرهنگی اقتصادی و سیاسی، مسلمین خواهد بود و درمان این درد عظیم اجتماعی که ارمغان عناصر نامطلوب خود فروخته می باشد، فقط در پیروی نمودن از ولی فقیه میسر است.
مادر شهید:
یک بار ابوالقاسم من را برد دکتر به دکتر گفتم قلبم ناراحت است و از زمانی که پسرم شهید شده است من خیلی اضطراب دارم و این حرفا ابوالقاسم خیلی ناراحت شد و وقتی آمدیم بیرون گفت چرا می گویی من مادر شهیدم و ریا می شود و سفارش می کرد که خودمان را مطرح نکنیم. دفعه آخر که داشت میرفت من خیلی ناراحت بودم و رفتم دختر بزرگم را صدا کردم دخترم آمد و گفت ابوالقاسم فکر
بچه ات باش تو دیگه سهم خودت را رفتهای ایشان گفت بچه ام را اول به خدا میسپارم بعد هم به شما و ما باید برویم اسلام احتیاج دارد به ما و بعد خداحافظی کرد و گفت من نورانی شدم قیافه من تغییری نکرده، همینطور شوخی میکرد و اینها را می گفت و خلاصه رفت جبهه و بعد هم به شهادت رسید.
جنگ است و جنگ هم باید شهید داشته باشد تا به پیروزی برسد. به نظرم وقت آن رسیده تا خودتان را برای دومین بار آماده هدیه کردن دومین پسر خود به خداوند کنید چنانچه به فیض عظیم شهادت نائل گردیدم صبر پیشه کنید و برایم دعا کنید و طبق وصیت نامه عمل کنید خداوند صابران را دوست میدارد ((ان الله یحب الصابرین)) و خداوند برای پدر و مادری که فرزند خلف خود را در راه اسلام هدیه میکنند و بعد صبر میکنند اجر و مزد عظیم قائل است.