شهید اسدالله باغبانی

برادران امروز روز آزمایش است. کاری کنید که فردا در پیش خدا و شهدا رو سفید و سربلند باشید. هموطنان عزیز، دشمنان ما و دشمنان اسلام از نماز جمعه ضربه می خورند، این سنگر عظیم را مستحکم تر کنید و با شرکت یکپارچه خود، پشت ضد انقلاب را به خاک بمالید.
خدایا تو شاهدی که فقط برای اطاعت از تو به جبهه می آیم و هیچ چیز دیگری در میان نیست پس اگر لایق بودم مرا به شهادت که فوز عظیم است برسان.
همسر شهید:
زمانی یکی از فرزندانم سخت بیمار بود و در بیمارستان بستری بود و اسدالله تازه از جبهه برگشته بود و به اتفاق به بیمارستان رفتیم من خیلی ناراحت بودم و گریه میکردم. رو کرد به من و گفت: مگر ما این بچهها را به زور از خدا گرفتهایم، خود او بچهها را به ما داد هر طوری که سرنوشت است همان است. هنوز از بیمارستان بچه را مرخص نکرده بودند که اسدالله دوباره به جبهه رفت و گفت: جبهه واجب تر است.
روزی که می خواست برای آخرین بار به جبهه برود می دانست که شهید می شود خیلی به من سفارش کرد که مواظب بچه ها باش. با اینکه عیالوار بودیم باز هم جبهه را ترجیح داد و رفت.
هر وقت که از جبهه میآمد ناراحت بود که چرا شهید نشده و می گفت من لیاقت شهید شدن را ندارم ولی داشت.