شهید اصغر کرباسیان

از همان 5 سالگي علاقع وافري به مسجد و هيئت هاي مذهبي داشت و دوستان خود را هم براي شركت دراين مجالس تشويق مي نمود. با شركت در هيئت صاحب الزمان (عج) شهر ورنامخواست كه محفل مذهبي معتبري درمنطقه بود، مرحله ي تازه از زندگي را آغاز كرد.

پولي كه مادر به او ميداد تا براي خود تغذيه اي بخرد خرج خريد دفتر و مداد ميكرد و گوشه اي از اتاق پنهان مي نمود، تا اينكه روز رفتن به مدرسه فرا رسيد و از آن دفتر ها استفاده كرد.

در كارهايش ظوابط و قوانين زيادي وجود داشت و هرگز كاري نمي كرد كه كسي از او رنجور و آزرده گردد.

به طور جدي اهل مطالعه و تحليل سائل سياسي_اجتماعي و علاقه مند به فراگيري علوم عرفاني بود. علاقه شديدي به كتب شهيد محراب، آيت الله دستغيب، شهيد مطهري و سخنراني هاي شهيد مظلوم دكتر بهشتي داشت؛ و به محض به دست آوردن فرصت كتاب مطالعه مي نمود.

هميشه در اشتياق حركت به سوي جبهه و شركت در عمليات بود.

او سر انجام در عمليات بدر با ورود به يكي از روستا هاي عراقي كه نيرو هاي بعثي با لباس محلي آن ناحيه در آنجا حضور داشتند، لبيك حق را پذيرفت و شربت شهادت را نوشيد و به ديار نعبود شتافت.

سر انجام پيكر وي بعد از 10 سال مفقود الاثر بودن و گمنام بودن به وطن بازگشت.

در دست پيگيري...

• گويي گمشده اي داشت و براي يافتن او هر كاري ميكرد. مدتي در سپاه فولاد شهر به خدمت ادامه داد و چون حضور فعال ومفيدي داشت، با اعزام او به جبهه مخالفت ميشدو ماموريت هاي مهم و حساسي مثل حفاظت از افراد به او سپرده مي شد.

  در اين مدت او با حسرت اخبار مربوط به عمليات بيت المقدس و رمضان را تعقيب مي كرد و همچون پرنده اي در قفس آرزوي پرواز به سوي جبهه را داشت.

  در عمليات محرم اصغر بي سيم چي گردان امام سجاد (ع) از لشكر امام حسين(ع) بود و با عشق و علاقه زياد، خود را براي عمليات آماده ميكرد. در مراحل اول عمليات باران سنگيني شروع به باريدن كرد و باعث طغيان رود خانه شد. اصغر كه در معرض خطر قرار گرفت با شجاعتي كم نظير نه نه تنها با كوله بار سنگين و تجهيزات نظامي خود را نجات داد بلكه از غرق شدن دو نفر ديگر نيز جلو گيري كرد وآنها را از غرق شدگي نجات داد.

  او در يكي از ماموريت هاي اطلاعاتي در حين گشت زني مورد اصابت خمپاره قرار گرفت. مدتي در بيمارستان و مدتي در منزل به معالجه پرداخت و در تمام اين مدت اخبار جنگ را با دقت تعقيب مي كرد.

  وقتي مطلع شد تيپ مستقل قمر بني هاشم براي انجام عمليات والفجر 4 عازم غرب است با اينكه هنوز بهبودي نيافته بود با پاي مجروح و با كمك عصا خود را به سنندج رسانيد. حضور او با آن حالت روحيه عجيبي به بچه ها مي داد و او خود در عالمي ديگر سير ميكرد.

   

  صبح ها از همه زود تر بیدار می شد و برای نماز شب به حسینیه لشگر می رفت. هر کس مایل به خواندن نماز شب بود، به شهید کرباسیان میگفت تا او را بیدار کند. او هم به آرامی می آمد و در تاریکی شب هر کس که گفته بود را بیدار میکرد.