شهید محمد علی باغبانی

سردار شهید محمد علی باغبان در سال 1338 در زرینشهر در خانواده ای مذهبی و منتصب به روحانیت چشم به جهان گشود. تحصیلات خود را تا زمان انقلاب اسلامی در زرینشهر ادامه داد و با شروع نهضت به شعار نویسی و شکل دهی مبارزات مردمی همت گماشت که مورد شناسایی و بازداشت واقع شد. پس از بهمن 57 پایه گذاری کمیته انقلاب انقلاب اسلامی را بر عهده گرفت و در شناسایی و دستگیری عواملوابسته به گروهک ها نقش فعالی داست. با انحلال کمیته به سپاه آمد و همراه سرداران شهید شاهمرادی و ... سپاه را متشکل و بنیانگذاری کرد. محمد در اولین اعزام به کردستان به جنگ دشمنان رفت، با شروع جنگ، جنوب را از وجود خود منور کرد و در عملیات های فتح بستان و چزابه حماسه آفرینی کرد.

در عملیات فتح المبین فرمانده گردان چند تانک لشکر 25 کربلا بود که با موتور به شکار تانکها می رفتند.

در عملیات بیت المقدس از ناحیه چشم مجروح شد و پس از مدتی مداوا جزو موسسین تیپ 44 قمر بنی هاشم قرار گرفته، در عملیات والفجر مقدماتی با سمت جانشین عملیات تیپ وارد صحنهء جنگ شد. پس از عملیات والفجر4، قصد اعزام به آلمان جهت مداوای چشم مجروحش را داشت ولی چون عملیات خیبر در پیش بود منصرف شد. در ایم عملیات مجددا کجروح شد و روانه آلمان گشت و پس از چند ماه درمان به میهن بازگشت. در زمستان 63 به اصرار خانواده سر سفره عقد نشست ولی چند روز بعد به آهنگ عملیات بدر، راهی جبهه شد. در این عملیات با توجه به مجروحیت فرمانده و معاون تیپ در آن روز های بهرانی، سکان فرماندهی تیپ قمر بنی هاشم را بدست گرفت و در روز های پایانی، خود در ساحل شهادت لنگر انداخت و در تاریخ27/12/63 در عملیات بدر با مسئولیت عملیات تیپ قمر بنی هاشم به شهادت رسید.

خدایا به خاطر اسلام از خانواده ام جدا شدم، جدا شدم تا اگر لیاقت شهادت داشته باشم قطره های خونم همچون دانه های باران بر زمین ریزد و بجای هر قطره کلمه ا...، قرآن و اسلام نقش ببندد. کجایید این دشمنان دین( منافقین و گروهک های دیگر) که ببینید، بهترین جوانان این مرز و بوم و پاکترین آنان از مال و جان گذشته و دور از مادرانشان در زمین های بیابان در راه خدا و به خاطر اسلام بخون می غلطند.

حال اگر نهال آزادی با کشته شدن من محکم شود، اگر شهادت می تواند نظام توحیدی ما را حفظ کند و دشمن را ذلیل کند، می روم جان خود را فدا می کنم تا  زور و اشغال و تجاوز را به محاکمه بکشم.

و شما ای پدر ومادر عزیزم مرا حلال کنید و بدانید رفتن من به جبهه نه به خاطر ریا و نه خودنمایی است، آمدم تا به ندای حسین زمان، خمینی بت شکن لبیک گویم و تا خون در بدن دارم از دینم دفاع کنم.

پیامی دارم برای امت حزب ا...، بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست. همیشه بیاد خدا باشید و به فرامین خدا را عمل کنید ، پشتیبان و از ته قلب معتمد امام باشید که او نعمت بزرگی است که خدا به ما ارزانی داشته است. اهمیت زیاد به داعا و مجلس یاد اباعبدا...  و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است. همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید.

وشما پدر عزیزم وقتی خبر شهادت فرزندت را شنیدید دست بسوی خدای بزرگ بلند کن و بگو خدایا این قربانی را از من قبول کن.

خواهرانم و برادرانم مرا حلال کنید، از همه خویشان و دوستان حلالیت میطلبم.
والسلام       محمد باغبانی

• محسن عزیز اللهی یکی از همرزمان شهید باغبان میگوید: من از بچگی با ایشان آشنا بودم ولی از بدو انقلاب با هم بیشتر فعالیت میکردیم و ارتباط تنگاتنگی داشتیم. ایشان خیلی فعال بود و چون در یک خانواده مذهبی بزرگ شده بود نسبت به مسائل  دینی حساس بود. بخصوص نسبت به اعتیاد و مواد مخدر، برخورد های تندی نشان میداد و وارد صحنه میشد و با شدت با این مسائل برخورد میکرد.

  ایشان به مسجد و نماز جماعت هیلی علاقه داشت، پیرو خط امام بود و هیچکس را جایگزین امام نمی دانست و حتی آن موقع که بنی صدر روی کار آمد . مردم اطلاع زیادی از شخصیت بنی صدر نداشتند ایشان آگاه بود و سعی میکرد چهره واقعی بنی صدر را به مردم بشناساند و می گفت این شخص خائن است و مملکت را از بین می برد.

  حاج محمد بزرگ ترین خصوصیتی که داشت قدرت عمل و قدرت فکر کردن بود و در سخت ترین شرایط تصمیم بزرگ و خوبی میگرفت.

  یکبار با هم روی موتور نشسته بودیم و داشتیم میرفتیم که در راه یک معتاد را دیدیم ایشان از موتور پایین پرید و رفت یقه آن آقا را گرفت و گفت:(( لعنتی چرا با خودت همچین می کنی چرا فکر زن و بچه ات را نمی کنی و خیلی با عصبانیت با اون شخص صحبت کرد