شهید در خانواده ای مذهبی و کار گردیده به جهان گشود محمود که فرزند دوم خانواده اش بود پدر و مادرش به علت علاقه ی زیادی که به علی اکبر امام حسین داشتند او را اکبر صدا می زدند او در مدرسه شاگردی متوسط بود ولی دارای اخلاق و رفتاری نمونه بود شهید محمود ریاحی پس از اتمام تحصیلات ابتدایی در یک کارگاه قنادی مشغول به کار شد و شبانه درس خود را ادامه داد تا مدرک سوم راهنمایی و سیکل را هم اخذ نمود بعد از ۴ سال کار در شرکت قنادی آنجا را ترک کرد و در یک شرکت ساختمانی در رشته ی برق مشغول کار شد شهید ریاحی در سال ۱۳۵۷ به خدمت نظام وظیفه رفت و در ابتدا دوران آموزش را در شهر زابل گذراند و بعد از آن به شهر بیرجند رفت در این موقع بود که پیام امام در مورد ترک پادگانها منتشر شد که در این مرحله به محض شنیدن پیام شهید ریاحی محل پست خود را فرمانداری بیرجند بوده ترک میکند و پس از طی چندین کیلو متر راه پیاده از بیرجند خارج می شود و خود را به مشهد می رساند و چون پولی در جیب نداشته ساعت خود را می فروشد و لباس شخصی تهیه میکند و خود را به زادگاهش زرین شهر می رساند و همراه دیگر همشهریان خود در تظاهرات ضد شاه شرکت میکند در یکی از این تظاهرات توسط مامورین ژاندارمری سابق دستگیر میشود و او را به کنار زاینده رود میبندند و کتک میزنند و به او میگویند بگو جاوید شاه که شهید ریاحی امتناع می ورزد آن وقت مامورین او را در آن هوای سرد زمستان پشت هنگام در زاینده رود می اندازند و فرار می کند شهید ریاحی با لباس های خیس و یخ زده سالم به منزل بر میگردد و هیچ کسالتی هم برایش پیش نمی آید تا اینکه یوم ا... 22 بهمن نزدیک می شود
و ارتش به مردم پیوند می خورد و انقلاب به پیروزی میرسد امام امت پیام میدهد که سربازان پادگانها را پر کنند که در این مرحله شهید
ریاحی خود را به محل خدمت سابق خود معرفی میکند و بالاخره در مهر ماه ۵۸ کارت پایانی خدمت را دریافت میکند و با فرمان امام به
عضویت بسیج در می آید شهید از طریق بسیج در تابستان ۵۹ به کردستان اعزام میشود و چند ماه در شهرهای سنندج و قروه از اسلام
پاسداری می کند و در یک درگیری با اشرار مسلح کمونیسم و دموکرات چیزی به شهادت او باقی نمی ماند ولی خداوند جان او را
سلامت نگهداشت شهید ریاحی پس از چند ماه فعالیت در کردستان به زرین شهر باز میگردد و فعالیت در بسیج را ادامه میدهد و در این
هنگام برادر کوچک خود احمد را نیز به بسیج می آورد محمود در اوایل سال ۶۰ به جبهه خونین اعزام می شود و شهید ریاحی بعد از این
جبهه به عضویت رسمی سپاه سرداران زرین شهر در می آید او علاقه ی زیادی به ورزش کاراته داشت و در این رشته تا درجه ی کمربند
سبز نیز فعالیت کرد ولی به علت کار زیاد دیگر نتوانست فعالیت ورزشی خود را ادامه دهد. در اسفند سال ۶۱ مجددا به جبهه رفت و در
عمليات فتح المبین شرکت کرد و پس از آن در عملیات بیت المقدس در این عملیات او فرماندهی گردان علی اکبر از تیپ کربلا را به
عهده داشت شهید ریاحی بعد از این عملیات به زرین شهر آمد و در این موقع برادر کوچک خود یعنی احمد در جبهه ی شلمچه بود که
احمد نیز در این مرحله زخمی و مجروح می شود و برای معالجه به اصفهان می آید و پس از بهبودی مجدد به جبهه اعزام می شود که در
عملیات پیروزمندانه رمضان احمد، برادر شهید محمود ریاحی به لقا الله می پیوندد و شهید محمود از شهادت برادر کوچکترش بسیار
خوشحال بود و افسوس می خورد که چرا او شهید نشده است شهید محمود ریاحی بعد از چهلم شهادت برادرش به جبهه اعزام میشود و
مدت ۴۵ روز در شهرک دار خوئین میماند و بعد دوباره به زرین شهر مراجعه میکند و به حسابهایش رسیدگی می کند و و بعدا به جبهه
اعزام می شود و در عملیات محرم شرکت میکند او در این عملیات فرماندهی گروههای حر از تیپ امام حسین را به عهده داشت او در
این عملیات گروههای یورش دلاورانه تپه های ۲۹۰ نوار مرزی را به تصرف در می آورد و برای خاموش کردن آتش تیر بار عراقیها به
اتفاق ۳ نفر از همرزمانش گستاخانه به جلو می شتابند و پس از لحظاتی به ملکوت اعلامی پیوندد و در نهایت در11 آبان ماه سال 1361 شهید می شود.
نظرات کاربران در مورد این شهید