بسم ا... الرحمن الرحيم انقروا خفافا وجاهدوا باموالكم وانفسكم فى سبيل الله ذالكم خيرلكم ان كنتم تعملون . «سوره توبه آيه 41»
براى جنگ با كافران سبكبار ومجهز بيرون شويد يا فوج سواره وپياده آسان يا مشكل درراه خدا به جان جهادكنيد اين كار شما را بسى بهتر خواهد بود اگر مردمى با فكر ودانش باشيد .
بار خدايا مى پرستم ترا كه يگانه اى وبه هستى وبه يگانگى تو شهادت مى دهم وبه قيامت وبهشت وجهنم شهادت مى دهم وشهادت مى دهم كه همه مارا روزى درقبر مى گذارند وشهادت به شب اول قبر مى دهم كه چگونه مى خواهم درآن تاريكى قبر وآن تنگى وفشار قبر جواب بدهيم . واى دوستان اگر خدا به فريادمان نرسد چه مى كنيم ، آنوقتى كه تنها مى شويم همه مى روند وتنها مى مانيم درقبر تاريك چه مى كنيم آن وقتى كه نكير ومنكر مى آيند چه مى كنيم آيا در اين دنيا كارى كرده ايم كه بتوانيم جواب گو باشيم وقبرمان راروشن كنيم واى بحالمان است اى دوستان اگر نتوانيم جواب سخنانى را كه از ما مى پرسند بگوئيم آيا مى توانيم اعمال خودمان را درصحنه تلويزيون ببينيم واى چه مى گوئيم كهداريم كه بگوئيم اى دوستان فكر كنيد همين الان آن لحظه حساب است ، خدايا شهادت مى دهم كه براى راهنمائى مردم پيغمبرانى فرستادى كه اولى حضرت آدم وآخرى حضرت محمد (ص) بود خدايا شهادت مى دهم كه دوازده امام براى راهنمائى ما فرستادى وهر كدام رادر يك موقع كه مردم را از گمراهى نجات دهند خدايا شهادت مى دهم كه امام زمان (عج) مادرپس پرده درغيبت بسر مىبرد و انشاءالله به زودى ظاهر
مى شود ورهبرى رابراى ما معرفى كردىدراين موقع كه دائمبا امام زمان درتماس مىباشد وماراراهنمائى مى كند كه انشاءالله اميدوارم كه تا انقلاب مهدى او رابراى راهنمائى مردم اين زمان محافظت كنى ودشمنان آن را اگر قابل هدايت نيستند نابودشان كنى ، خدايا من به تمام اينها كه گفتم شهادت مى دهم وانشاءالله كه اميدوارم ما را بيامرزى وببخشى ما طبق آيه اى كه دربالا نوشتم مى رويم وتا آخرين قطره خون كه دررگمان است مى جنگيم با كافران ومى كشيم وكشته مى شويم وراضى به رضاى تو هستم حال به بهشت برويم يا به جهنم ونااميد هم نيستم اميدوار به تو هستيم .[1]اى مردم شهيد پرور واز گل بالاتر من نمى دانم از شما چگونه تشكروعذر خواهى كنم كه شما چقدر پشتيبان ما رزمندگان بوديد وبا مال خودتان مارا كمك مى كرديد ، اميدوارم كه تا آخراين چنين باشيد واين امام عزيز را يارى كنيد واين بسيجىها وسپاهيان امام زمان را كمك كنيد آه اسم بسيجى آمد چقدر مظلوماست بسيجى ولىكسى قدراو را نمى داند ،من دراين مدتى كه در جبهه بودم در گردان حضرت رسول (ص) با اكثر اين سپاهيان امام زمان (عج) برخورد داشته ام واى خدا زبان حركت نمى كند كه شاهكارهاى آنها را بگويم ولى چونكه فرمانده كه چه عرض كنم ،كوچك آنا بودم وظيفه خود مى دانم كه مظلوميت آنها را بيان كنم واخلاص آنها را كه ديده ام بيان كنم ، زبان تاب نمى خورد كه بگويم زيرا من خيلى كوچكتر از آن هستم كه بخواهم مظلوميت سپاه امام زمان (عج) واخلاص آنها را بگويم ، حال يكى دو حركت از آنها را مى گويم وشما ديگر با همين يكى دو حركت كه مى گويم پى ببريد به آخر آن ، شب عمليات كه مىشود تيربارهاى دشمن كه شروع به تيراندازى مى كنند اين سپاهيان امام زمان (عج) يعنى بسيجى ها شروع مى كنند باآن اخلاص كه دارند آيه «وجعلنا من بين ايديهم سدا ومن خلفهم سدا فاغشيناهم با يبصرون » را شروع مى كنند به خواندن ودشمن كور مى شود وديگر آنها را نمى بيند وآنها به حركت خود ادامه مى دهند پس ببينيد كه اينها كى هستند همان بسيجى ها چقدر با تقوا هستند چه اخلاصى دارند ، اى مردم با همه هستم مواظب باشيد به آنها تهمت نزنيد هرزه گوئى نكنيد زخم زبان نزنيد به سپاه تهمت نزنيد بدگوئى نكنيد كه اينان همانهائى كه گفتم مى باشند ، اى مردم پيرمردها واى همه وهمه اگر كه مى توانيد يكى دو ساعت كنار اين رزمندگان بادل وجرات بيائيد يا در جبهه ويا در جاى ديگرى وحركات آنها راببينيد واخلاص عمل آنها را ببينيد من فكر مى كنم بهترين ساعت زندگى شما همان يكى دوساعت باشد با دليل مى گويم چون من در اين جا رزمندگان را طورى مى بينم كه به حضرت فاطمه
مى گويند مادر من در يك شب به عمليات مانده دريكى از سنگرهاى رزمندگان كه دعا بود رفتم آه چه حالى وغوغائى بود افسوس كه چرا هميشه از اين كارها نميكردم ومن فكر مى كنم بهترين ساعت زندگى من همان شب بود چند جمله درباره منافقين كوردل اى منافقين اگر شما صدبرابر نيروهاى ما يعنى اسلام نيرو وقدرت داشته باشيد دست خدا بالاى سرما است ومابراى دين خدا وحفاظت از امام عزيزمان يعنى خمينى اگر كه يك نفر هم باشيم با شما مبارزه مى كنيم وشما را خواروذليل مى كنيم وشما نمى توانيد مارا از رهبرمان جدا كنيد ماآنچنان مطيع امر رهبر مان هستيم كه اگر كربلا كه اين قدر براى باز شدنش زحمت كشيديم باز شود وامام عزيزمان يعنى خمينى بگويد كه من راضى نيستم ورضايت من دراين كار نيست ما به زيارت نمى رويم چونكه ما مى خواهيم امام حسين (ع) رازيارت كنيم وچون رضايت امام مادر اين نيست يعنى رضايت امام زمان نيست يعنى رضايت خدا وامام حسين دراين كار نيست پس اگر رضاى خدا دراين كار نباشد ما آن را انجام نمى دهيم پس اى منافقان كوردل ببينيد مطيع بودن ما سپاهيان را به امر رهبر وحساب كار خودتان را بكنيد كه هم دراين دنيا به عذاب هستيد وهم در آخرت مى سوزيد ومن از دوستانم مى خواهم نه بخاطر سربلندى من بخاطر اين كه منافقان مطيع بودن مارا به امر رهبر ببينند اين چند جمله كه درباره منافقين گفتم راروى يك چيزى كه از بين نرود روى يك چيزى كه براى هميشه از بين نرود بنويسيد ودرشهر آويزان كنند كه منافقان براى هميشه ببيند كه سپاهيان امام زمان (عج) يعنى بسيجى ها بازيچه نيستند ، اين قدر مطيع امر رهبر ولايت هستيد ،ودر آخر از كليه مسئولين شهر مى خواهم كه به فرياد مردم برسند ومردم هم باآنها متحد باشند وهمگى رزمندگان را يارى كنند واز تمام مردم مى خواهم كه اگر كسى از خانواده آنها باعث فساد مى باشد يا بد حجاب مى باشند آنها را از راه كجى كه مى روند راهنمائى كنند كه فردا بتوانند درمقابل فاطمه زهرا روسفيد باشند واز تمامى رزمندگان مردم وهمه وهمه مى خواهم كه مرا حلالم كنند من در آخر به اين نتيجه رسيدم كه اگر بد كردم به خودم كردم واگر ثواب كردم هم به خود كردم وشما هم مواظب باشيد كه اين چنين است انشاءا... كه خداوند مرگ همگى مارا شهادت درراه خودش قرار دهد ، من چند بار كه در عملياتها شركت كردم وصيت نامه ننوشتم ولى اين دفعه احساس كردم كه بايد بنويسم ونوشتم .
واز پدرومادرم مى خواهم كه مرا چون نتوانستم فرزند خوبى براى آنها باشم مرا حلال كنند .
واز برادران وخواهرانم مى خواهم كه مرا حلال كنند وخيلى زياد براى من ناراحت نباشند من وقتى كه اين وصيت نامه را مى نوشتم موقع اذان ظهر بود وروى يك ساختمان خرابه در خرمشهر نشسته بودم وبه دروديوار كه نگاه مى كردم به خرابه ها كه مى نگريستم به ياد آخرشدن دنيا افتادم كه چگونه است وچگونه تمام زمين در هم واژگون مى شود ، انشاءالله كه اميدوارم همه از اين چنين فكرهائى بكنند كه هر كارى كه بكنند عاقبت مرگ به سراغ او ميرود واو را ميبرد .
والسلام عليكم ورحمه ا... وبركاته من ازدوستانى كه با آنها عقد اخوت بسته بوديم يعنى برادر شده بوديم مى خواهم كه مرا شفاعت كنند واگر كه من قابل اين بودم آنها را شفاعت مى كنم چون خيلى خيلى علاقه به آنها دارم .
وصيتنامه خود را بر روى يكى از خرابه هاى خرمشهر نوشتم .
احمد رضا حاج رحيمى
نظرات کاربران در مورد این شهید